جدول جو
جدول جو

معنی رأی فروش - جستجوی لغت در جدول جو

رأی فروش(غَ اِ)
در اصطلاح انتخابات، آنکه به ازاء مبلغی نظر خود را موافق انتخاب شدن دیگری ابراز دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ کَ / کِ دَ / دِ)
خرده فروش. (از ناظم الاطباء). آنکه فروشندۀ صابون و عطر و شانه و مقراض و قلم تراش و امثال آن است. (از یادداشت های مؤلف). خرازی. آنکه مهره های در رشته کشیده را میفروشد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ هَِ تَ / تِ)
مخفف راوق فروشنده. باده فروش. می فروش:
منم آن بید سوخته که به من
دیده راوق فروش می بشود.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(پُ)
فروشنده قالی
لغت نامه دهخدا
(غَ قَ / قِ گَ تَ / تِ)
مخفف رأی تراشنده. رأی ساز. در اصطلاح انتخابات، کسی را گویند که با نظر خصوصی و اعمال نفوذ بنفع یک یا چند تن نامزد انتخابات از هر راه ممکن رأی دست و پا کند
لغت نامه دهخدا
(خَ)
آنکه شغل وی فروختن ماهی باشد. (ناظم الاطباء). سمّاک. (دهار) : این موضع دریا و رود نیست و نه دکان صیاد و ماهی فروش تواند بود. (سندبادنامه، ص 47)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ)
چای فروشنده. فروشندۀ چای. آنکه چای فروشی را پیشه و شغل خود سازد. معامله گر چای، چای چی. چای پز. قهوه چی
لغت نامه دهخدا
تصویری از قالی فروش
تصویر قالی فروش
بوبفروش غالی فروش آنکه انواع قالی و قالیچه را فروشد
فرهنگ لغت هوشیار